2استادیار گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی دانشگاه تهران، دانشکده الاهیات و معارف اسلامی
چکیده
در میراث حدیث شیعه، با روایاتی مواجه میشویم که افعال خارق عادات و کرامات ائمه (ع) را با هدف اثبات حقانیت ایشان در برابر مخالفان نقل میکنند. این روایات مانند دیگر احادیثِ حاکی از قول و فعل امامان (ع)، باید از نظر متن و سند بررسی و نقد شود. با توجه به اینکه نقل روایات دلایل و کرامات امامان (ع) محل توجه و علاقه غالیان بوده، نقد و پالایش این روایات ضرورت بیشتری دارد. مسئله این پژوهش، که اسناد روایات دلایل امامان (ع) را بر اساس قواعد علم درایةالحدیث بررسی میکند، این است که: جایگاه کتب و روایات دلایل و راویان آن بر اساس قواعد درایةالحدیث چگونه است؟ محدوده بررسی این پژوهش، کتب دلایلنگاری، و مجموعههای روایی موجود شیعه تا قرن هفتم هجری و روایات کرامات و دلایل امام ششم (ع) تا امام یازدهم (ع) شیعیان اثناعشری است. این بررسی نشان میدهد برخی اشکالات اساسی به مؤلفان متون دلایلنگاری یا اعتبار این کتب وارد است و اشکالاتی نیز به سند روایات و راویان آنها، که یا ضعیفاند یا مجهول، یا روایاتشان مرسل است؛ و البته اختلافنظر رجالیان در توثیق یا تضعیف راویان، قضاوت را دشوار کرده است.
Traditions of the Supernatural Aspects of Shiite imams; A Study of Chain of Narrators on the Basis of Dirayat al-hadith
نویسندگان [English]
Kamran MohammadHosseini1؛ Asghar Qa’edan2
1MA in Shiite History
2Assistant professor in the History of civilization of Islamic nations in Tehran university
چکیده [English]
There are traditions in the Shiite tradition heritage that declare Imams extraordinary acts and miracles to prove their rightfulness against opponents. These narratives, like other traditions, should be investigated and criticized in terms of text and chain of transmitters. Exaggerators (Gholat) showed special interesting to these traditions; therefore criticize and refine of these traditions is more necessary. This paper studies the chain of transmitters of these narrations, and aim to answer these questions on the basis of Dirayat al-hadith: what position have the books and narrators of these traditions? What is the main problem of the chain of narrators of these traditions? According to `Ilm al-Rijāl, what position have narrators of these narrations? Domain of this study is books and collections of traditions till 7th century and traditions of miracles of sixth to eleventh Shiite Imams. This study shows that the authors of these texts or the books have major drawbacks. There are also some disadvantages in the chain of transmitters and narrators; some are weak and some are unknown (majhul) or their narrations are Mursal. Disagreements of Rijal scholars about validity of narrators makesthejudgment more complex.
کتب دلایل بخش بزرگی از میراث حدیث شیعه را شکل میدهند که در آنها گزارشهایی در خصوص «معجزات» و «کرامات» ائمه (ع) آمده است. در اینجا لازم است به اختلاف متکلمان و محدثان در کاربرد این دو واژه اشاره کنیم. بیشتر متکلمان شیعی میان معنا و مصداق واژههای «معجزه» و «کرامت» تفاوت میگذارند و افعال خارق عادتی را که از پیامبر (ص) سر میزند و از دیگران برنمیآید و با تحدی همراه است، معجزه میشمرند و افعال خارق عادت امامان (ع) را کرامت نامیدهاند (نک.: شریف مرتضی، 1411: 332؛ حلی، 1413: 351؛ فخرالدین رازی، 1986: 2/199)، در حالی که بیشتر محدثان، که نگارندگان متون دلایل امامان (ع) هستند، بهصراحت و بهفراوانی برای اشاره به همه اشکال افعال خارق عادت امامان (ع) از واژه «معجزه»، هممعنا با واژگانی مانند دلیل، آیه، بینه و ... استفاده کردهاند (نک.: الخصیبی، 1419: 170؛ ابنبابویه، 1378: 1/171 و 2/200، 255؛ طبرسی، 1417: 1/37 و 520؛ حسین بن عبدالوهاب، بیتا: 139 و 134؛ بحرانی، 1413: 1/41). بدینترتیب افعال گوناگونی که دامنه مضامین آنها زندهکردن مردگان، خلق اشیا، تغییر در سیر طبیعی اشیا، علم به امور غیبی و علم به افکار اشخاص یا علم به آینده را در بر میگیرد، در متون دلایل برای امامان نقل شده است.
در این مقاله بررسی اسناد روایاتی که محدثان در مجموعههای خود گرد آوردهاند مد نظر است، نه بحث از معنا و مصداق فعل خارق عادت و تعیین مفهوم و معنای واژگان مرتبط با آن، یا نقد و ویرایش مفاهیمی که محدثان استفاده کردهاند. از اینرو در این پژوهش واژه عام «دلایل» برای اشاره به تمامی آنچه در منابع حدیث شیعه به عنوان افعال خارق عادت و غیرمعمول امامان (ع) شناخته شده به کار برده شده است.
با وجود اینکه قرنها است علم درایةالحدیث همچون ابزاری برای نقد احادیث و روایات نقلشده از معصومان شکل یافته و بیشتر علمای شیعی آن را قبول دارند (درباره تاریخ علم درایةالحدیث نک.: سبحانی، 1412: 7-11؛ ربانی، 1380: 6-7) هیچگاه این قواعد به طور منسجم و نظاممندی برای بررسی و نقد اسناد روایات دلایل به کار گرفته نشده است. این در حالی است که روایات دلایل و کرامات امامان (ع) افزون بر اینکه مستقیماً با مسائل اعتقادی و کلامی درباره صفات امامان (ع) ارتباط دارند، بخشی از سیره امامان (ع) را تشکیل میدهند و تحقیق در صحت صدور آنان ضروری مینماید.
در این پژوهش با انتخاب بخش بزرگی از روایات معجزات امامان (ع) و تحقیق در آنها آسیبهای متوجه اسناد این روایات بررسی شد. دامنه روایات بررسیشده در این پژوهش عبارت است از: روایات معجزات امام ششم (ع) تا امام یازدهم (ع) شیعیان در متون حدیثی و دلایلنگاری تا قرن ششم هجری.[i] پرسش اصلی پژوهش این بوده است که منابع و روایات معجزه امامان (ع) از نظر درایةالحدیث چه جایگاهی دارند و در صورتی که این روایات اشکالاتی دارند، اصلیترین این اشکالات چیست. بر اساس فرضیه این پژوهش، بخشی از روایات دلایل امامان شیعه (ع) اشکالاتی از نظر درایةالحدیث دارند که مهمترین آنها شیوع راویان مجهول و راویان ضعیف، نقل روایات به شکل مرسل و نیز ضعف کتابها و متون دلایلنگاری از نظر انتساب به مؤلفان آنها است.
بر اساس قواعد علم درایةالحدیث، روایات منسوب به قول و فعل امام (ع) را باید از نظر سند و متن بررسی کرد (نفیسی، 1380: 14-19). نقد محتوای روایات، که برای آن باید حدیث را با آیات قرآن، احادیث صحیح و یافتههای عقلی و علمی سنجید، هدف این پژوهش نیست. آنچه در اینجا مد نظر است صرفاً پژوهش در کتب و روایات دلایل و تلاش برای شناخت آسیبهای متوجه اسناد آنها است. قبل از هر چیز شایان یادآوری است که سند صحیح بر اساس قواعد علم درایةالحدیث سندی است که متصل باشد و تمامی راویان موجود در آن، حدیث را مستقیماً از شیخ خود شنیده باشند و نیز تمامی راویان در تمامی طبقات، امامی و عادل و ثقه باشند. به سخن دیگر، اگر حتی یکی از راویان سلسله سند از نظر علم رجال ضعیف باشد یا سند به نوعی مرسل باشد، از نظر علمای درایةالحدیث صحیح و قابل اعتماد نیست (صدر عاملی، بیتا: 235؛ سبحانی، 1412: 43؛ نفیسی، 1388: 82-86).
از آنچه گفته شد معلوم میشود بررسی صحت سند روایت نیاز به شناخت تکتک راویان سند و تعیین ثقهبودن یا نبودن آنها از نظر علم رجال دارد. تحقیق درباره وثاقت راوی در علم رجال بر اساس قواعدی صورت میگیرد که درباره آنها بین علمای رجال اختلافات بسیاری وجود دارد؛ به حدی که تعیین وثاقت راوی را تا حد زیادی به عملی اجتهادی تبدیل کرده است. با این حال، بر اساس قواعدی که علمای رجال در خصوص آن اتفاق نظر دارند، برای تعیین وثاقت راوی در آغاز باید به کتب رجالی اصلی شیعه مراجعه کرد و اگر راوی با الفاظ «تعدیل» یا «تجریح» توصیف شده باشد و درباره او بین رجالیان اختلافی نباشد میتوان حکم به ثقهبودن یا نبودن وی کرد (خویی، 1410: 1/41-43؛ الفضلی 1416: 89-96؛ ربانی، 1380: 248). اگر درباره راوی خاصی در منابع داوری نشده باشد یا در صورتی که اختلافی میان علمای رجال وجود داشته باشد از قواعد توثیق عام برای تعیین وثاقت راوی استفاده میشود (درباره این قواعد نک.: خویی، 1410: 1/49-83). در این پژوهش نیز، برای بررسی وثاقت راوی، ابتدا به منابع اصلی رجال شیعه (اصول رجالی) رجوع کردهایم و سپس نظر رجالیان متأخر را درباره هر فرد از نظر گذراندهایم.
در پایان تذکر این نکته درباره روششناسی این پژوهش و نتایج برآمده از آن لازم است که روشهای نقد حدیث نزد علمای متقدم شیعی با روش علمای متأخر، که به وضع قواعد علم درایةالحدیث پرداختهاند، متفاوت است و بررسی این روایات بر اساس علم درایةالحدیث صرفاً یکی از روشهای نقد و تحلیل روایات است (نک.: عمادی حائری، 1388: 31-43؛ خدایاری، 1382: 158-162). بررسی متون و منابع روایات دلایل امامان (ع) بر اساس مبانی علمای متقدم، خود تحقیقی دیگر میطلبد و شاید به نتایجی متفاوت از تحقیق حاضر بینجامد. از سوی دیگر، چنانکه گفته شد، در این مقاله فقط اسناد روایات دلایل و کرامات امامان (ع) را بررسی میکنیم و نقد محتوایی روایات مد نظر ما نیست. از اینرو توجه به این موضوع لازم است که ضعف سند روایات همیشه دلالت بر ضعف متن روایات ندارد و ممکن است سند روایت یا روایاتی دچار اشکال باشد، اما محتوای روایت از طرق دیگر، مانند سازگاری با قرآن و روایات یا عقل، تأیید شود.
1. بررسی متون دلایل
بخشی از اشکالات روایات دلایل امامان (ع) را میتوان در سطح متون و منابع شناسایی کرد. برخی از آن منابع بر اساس معیارهای درایةالحدیث ضعیفاند و با شناسایی آنها دیگر نیازی به بررسی روایات موجود در آنها نخواهد بود.
بر اساس قواعد درایةالحدیث، نویسنده کتاب حدیثی (محدث) بخشی از سند و در واقع ابتدای سند حدیث است، که مانند دیگر اعضای سند باید از نظر علم رجال تأیید و شناخته شده باشد، و نیز روایات را از شیخ خود به شکل مستقیم کسب کرده باشد. بنابراین، اگر راوی کتابی ناشناخته باشد یا نسبتدادن کتابی به نویسندهای قطعی نباشد در حقیقت ابتدای سند همه احادیث موجود در آن کتاب مجهول خواهد بود. همچنین، اگر نویسنده کتاب از نظر علم رجال ضعیف و مطعون باشد اسناد تمام روایات جمعآوریشده در آن کتاب ضعیف خواهد بود.
ضعیفبودن نویسنده کتابهای دلایل امامان (ع) از جمله ضعفهایی است که حتی در برخی منابع نخستین حدیثی شیعه، که امروزه در دست نیست، قابل تشخیص است. برای نمونه، تعدادی از نویسندگانی که رسالاتی با نام دلائل یا دلائل الامامة داشتهاند و نجاشی در فهرست خود از آنان نام برده، مانند محمد بن علی الصیرفی (نجاشی، 1416: 332)، علی بن احمد ابوالقاسم کوفی (همان: 266) و الحسن بن علی بن ابی حمزه بطائنی (همان: 36) از نظر رجالیان ضعیف و مطعوناند. از میان منابع باقیمانده نیز همه روایات کتاب الهدایة الکبری، از آثار کهن دلایلنگاری شیعه، به دلیل ضعیفبودن نویسنده آن، حسین بن حمدان الخصیبی (متوفای 358 ه.ق.)، که از سران فرقه نصیری و متهم به غلو بوده، ضعیف است (همان: 67؛ ابنغضائری، 1364: 54؛ صفری فروشانی، 1384 الف: 25).
ناشناسبودن نویسنده کتاب و احتمال مجعولبودن کتاب از دیگر عواملی است که اعتبار روایات موجود در کتاب را خدشهدار میکند؛ از اینرو است که روایات کتاب دلائل الامامة طبری، اثر مشهور دلایلنگاری شیعی، از نظر قواعد درایةالحدیث ضعیف است.[ii] این کتاب را به محمد بن جریر بن رستم طبری آملی، معروف به طبری صغیر، منسوب کردهاند، اما درباره وجود چنین شخصی تردید وجود دارد. علاوه بر طبریِ تاریخنگار سنیمذهب، سه نفر دیگر با عنوان محمد بن جریر طبری در میان نویسندگان شیعی وجود دارند. اولین طبری از یاران امام حسن عسکری (ع)، دومی نویسنده کتاب المسترشد و سومی، که هویتش معلوم نیست، نویسنده کتاب دلائل الامامة است (طهرانی، 1408: 8/242-247؛ انصاری، 1373: 142-144؛ صفری فروشانی، 1384 ب: 224-225). کتاب دیگری که به این نویسنده نسبت داده شده کتاب نوادر المعجزات است که باز هم نمیتوان از هویت نویسنده آن مطمئن بود (طهرانی، 1408: 24/349).
گذشته از دو عامل ضعف راوی و ناشناختهبودن نویسنده کتاب، ضعف سومی که میتوان در بسیاری از منابع دلایلنگاری یافت، نقل روایات از منابع قبلی بدون ذکر سند آنها است. این مسئله از مهمترین عواملی است که روایات معجزه و دلایل امامان (ع) را از نظر سندشناسی با مشکل روبهرو کرده است، به گونهای که امکان تحقیق در صحت بخش عمدهای از روایات را از میان برده و روایات این کتابها را در زمره روایات مرسل، که از نظر علم درایةالحدیث ضعیفاند، قرار داده است. حذف سند روایات نزد نویسندگان کتابهای تاریخ و دلایلنگاری رویکردی شایع بوده، به نظر میرسد رواج این اندیشه که فقط روایات فقهی باید از نظر سند بررسی شوند و این گمان که نقل هر گونه روایتی که از قدرت فوقالعاده امامان (ع) حاکی باشد خدمت به تشیع است، باعث شده گروهی از محدثان، اینگونه روایات را نهتنها بدون تحلیل سند بلکه اصلاً با نادیدهگرفتن سند و حذف آن بپذیرند و در کتابهای خود نقل کنند.
روایات موجود در اینگونه کتابها یا بهکلی فاقد سند است یا فقط بخشی از سند آنها ذکر شده است. گاهی نویسنده کتاب، روایت را از کتب پیش از خود نقل کرده بدون اینکه مشایخ خود تا آن کتاب را ذکر کند و گاهی فقط بخش پایانی سند و راوی اصلی و شاهد ماجرا یا ابتدای سند و نویسنده کتاب منبع را نام برده است. بر این اساس، روایاتی که با الفاظی مانند روی، ذکر، عن و ... شروع شده و آخرین راوی سند آن شیخ بیواسطه نویسنده کتاب نیست از جمله روایات مرسل محسوب میشود.
اثبات الوصیة منسوب به حسین بن علی مسعودی، عیون المعجزات منسوب به حسین بن عبدالوهاب، الارشاد والاختصاص نوشته شیخ مفید، اعلام الوری اثر طبرسی، الخرائج والجرائح اثر قطبالدین راوندی، مناقب آل ابیطالب اثر محمد بن علی بن شهرآشوب و الثاقب فی المناقب نوشته ابنحمزه طوسی از مهمترین منابع تاریخی ـ حدیثی و دلایلنگاری شیعی تا قرن هفتم هجری است که همه یا بخش عمده روایاتشان بدون سند یا بدون سند کامل روایت شده است.
بدینترتیب بخش عمدهای از روایات موجود در منابع حدیثی شیعه از نظر علم درایةالحدیث نقدناپذیر است. با این حال، باید در نظر داشت که بسیاری از روایات موجود در این منابع به شکل مسند و با سند کامل در کتب پیشین یافت میشوند؛ و در حقیقت در این منابع تکرار شدهاند.
2. بررسی اسناد روایات دلایل
بر اساس آنچه تا اینجا گفته شد، آسیبشناسی روایات دلایل و معجزات امامان (ع) را باید صرفاً به روایاتی محدود کرد که اولاً در منابع معتبر گرد آمده، و ثانیاً سندشان کامل است و نویسنده با نقل روایات از مشایخ خود آن احادیث را در اثر خود نقل کرده است. از اینرو دایره تحقیق ما (در محدوده زمانی مد نظر، یعنی تا قرن هفتم) محدود میشود به کتابهایی مانند بصائر الدرجات، کافی، عیون اخبار الرضا، رجال کشی، امالی شیخ مفید و شیخ صدوق و شیخ طوسی، قرب الاسناد، کمال الدین و تمام النعمة و الغیبة که هرچند هیچ یک کتاب دلایلنگاری نیستند اما بیشترین روایات مستند دلایل و کرامات امامان (ع) را در خود گرد آوردهاند. از این میان کتابهای بصائر الدرجات و کافی و عیون اخبار بیشترین روایات را در بر دارند و باقی منابع، روایات بسیار کمتری را شامل میشوند. در این بخش از نوشتار، به ضعفهای عمده روایات دلایل امامان (ع)، صرف نظر از ضعف منابع آنان، خواهیم پرداخت. با بررسی روایات دلایل و معجزات امام ششم (ع) تا امام یازدهم (ع) در این منابع، اطلاعات مفیدی درباره راویان اصلی اینگونه روایات و صحت و ضعف اسناد آنان به دست میآید که در ادامه با تفصیل بیشتر از آن سخن خواهیم راند.
پرتکرارترین ضعف اسناد روایات دلایل و کرامات امامان (ع) وجود راویان مجهول در سند این روایات است. راویان مجهول راویانی هستند که یا نامشان در منابع رجالی نیامده یا نامشان در منابع آمده اما مدح و ذمی درباره آنان وجود ندارد و نمیتوان به وثاقتشان حکم کرد[iii] (مدیر شانهچی، 1386: 119؛ نفیسی، 1388: 96-98؛ ربانی، 1389: 105).
در اسناد بسیاری از روایت دلایل امامان (ع) راویان مجهولی وجود دارند که بسیاری فقط یک یا دو روایت نقل کردهاند. برخی از این راویان در زمره عالمان حدیث و شاگردان ائمه (ع) نیستند و صرفاً شاهد یک معجزه از امام بودهاند. گروهی از این افراد از کارگزاران سیاسی خلفای زماناند (برای نمونه: ابنبابویه، 1378: 2/214 و 1/74؛ کلینی، 1362: 1/475) و گروهی از کنیزان و غلامان امامان (ع).
از سوی دیگر، نام برخی از راویان مجهول را میتوان بارها در اسناد روایات متعدد دلایل امامان (ع) مشاهده کرد. برای نمونه، بیشترین حجم روایات کتاب دلائل الامامة از طریق راویان مجهول و ناشناخته مانند عمارة بن زید و سفیان بن وکیع و بدر بن عمار الطبرستانی و محمد بن هارون بن موسی التعلکبری روایت شده است (برای نمونه نک.: طبری، 1419: 249 و 250 و 317 و 397 و 398 و 400 و 412 و 249 و 250 و 362 و 398 و 248 و 383 و 410 و 291 و 299 و 275). در اصلِ وجود افرادی با نام عمارة بن زید و بدر بن عمار الطبرستانی تردید هست و تنها اطلاعی که از آنان در دست است از طریق راویان آنها، یعنی عبدالله بن محمد البلوی و محمد بن عبدالله الشیبانی، است که هر دو ضعیف و مطعون هستند (نجاشی، 1416: 303؛ نمازی، 1412: 4/95 و 2/8). نام سفیان بن وکیع نیز در منابع رجالی نیامده و درباره محمد بن هارون بن موسی التعلکبری نیز توثیقی در دست نیست (خویی، 1410: 17/318؛ نمازی، 1412: 4/95).
در سایر منابع نیز نام برخی افراد مجهول تکرار شده است. نام علی بن عبدالله الوراق و احمد بن محمد بن یحیی العطار، که هر دو از مشایخ شیخ صدوق بودهاند و در منابع رجالی شناختهشده نیستند (خویی، 1410: 12/85 و 2/327) در روایات دلایل موجود در کتاب عیون اخبار الرضا (ع) چندین بار تکرار شده است (برای نمونه: ابنبابویه، 1378: 1/89 و 24 و 2/173 و 205-208 و 216 و 218 و 221 و 222 و 242 و 254 و 263).
دیگر اشکال عمده روایات دلایل و کرامات امامان (ع) حضور راویان ضعیف و راویان متهم به غلو در سند روایت این احادیث است. گروهی از این راویان، روایاتی اندک و بیشترشان فقط یک روایت نقل کردهاند. اما نام گروهی دیگر از این راویان بارها در اسناد روایات تکرار شده و در حقیقت از مهمترین راویان روایات معجزه امامان (ع) هستند و در طرق حدیثی خاصی تکرار شدهاند: در کتاب کافی، احمد بن مهران، که در خصوصش تردیدهایی وجود دارد، و گذشته از تضعیف ابنغضائری درباره او باقی رجالیان نیز او را توثیق نکردهاند (ابنغضائری، 1364: 42؛ خویی، 1410: 2/346) بیشتر روایات خود در موضوع دلایل امامان (ع) را از محمد بن علی الصیرفی، معروف به ابوسمینه، نقل کرده (برای نمونه روایات وی نک.: کلینی، 1362: 1/210 و 285 و 313 و 308 و 321 و 484 و 478 و 354) که نزد رجالیان شیعه بهشدت تضعیف شده است (نجاشی، 1416: 333؛ ابنغضائری، 1364: 94). به طور کلی، محمد بن علی الصیرفی از مهمترین راویان روایات دلایل امامان (ع) در منابع گوناگون حدیثی شیعه مانند کتاب دلائل الامامة است (برای نمونه نک.: طبری، 1413: 256 و 257 و 242؛ نیز روایاتش در: کشی، 1348: 381 و 442 و 445).
سهل بن زیاد الآدمی از دیگر راویان ثقه نزد کلینی در نقل روایات معجزه و دلایل امامان است (برای نمونه: کلینی، 1362: 1/351 و 395 و 221 و 491 و 495 و 496) که از نظر رجالیان ضعیف است (نجاشی، 1416: 185؛ طوسی، بیتا: 227؛ ابنغضائری، 1364: 66؛ خویی، 1410: 8/337). اسحاق بن محمد بن احمد النخعی که بیشتر روایات معجزه امامان هادی (ع) و عسکری (ع) را در کتاب کافی نقل کرده است (برای نمونه: کلینی، 1362: 1/508-512) از دیگر افراد ضعیفی است که به گفته نجاشی معدن التخلیط بوده است (نجاشی، 1416: 73؛ طوسی، 1381: 384).
علی بن ابی حمزه بطائنی (برای نمونه: صفار، 1404: 172 و 269 و 270 و 341؛ کلینی، 1362: 1/385 و 5/106)، ابراهیم بن اسحاق الاحمری (برای نمونه: صفار، 1404: 93 و 218؛ کلینی، 1362: 256 و 562 و 5/106)، محمد بن حسان (برای نمونه: صفار، 1404: 402؛ کلینی، 1362: 366 و 492 و 497)، داوود بن کثیر الرقی (برای نمونه: صفار، 1404: 274؛ طوسی، 1414: 2/27)، موسی بن سعدان (برای نمونه: صفار، 1404: 271 و 403 و 241 و 401 و 241) از جمله دیگر راویانی هستند که روایات متعددی از آنان در کتابهایی مانند کافی، بصائر الدرجات، امالی طوسی و رجال کشی نقل شده و از نظر علمای رجال ضعیفاند (نجاشی، 1416: 249 و 19 و 338 و 58؛ کشی، 1348: 1/403؛ طوسی، بیتا: 16؛ طوسی، 1381: 336؛ خویی، 1410: 11/222 و 15/190 و 7/122).
جعفر بن محمد بن مالک الفزاری، که به تصریح نجاشی ضعیف و به گفته ابنغضائری غالی است (نجاشی، 1416؛ ابنغضائری، 1364: 48)، محمد بن جعفر بن بطه، که نجاشی او را در نقل حدیث سهلانگار دانسته (نجاشی، 1416: 372؛ خویی، 1410: 15/ 157)، تمیم بن عبدالله بن تمیم القرشی، که به دلیل تضعیف ابنغضائری و ابنداوود و علامه حلی دیگر رجالیان نیز او را توثیق نکردهاند (ابنغضائری، 1364: 45؛ ابنداوود، 1383: 432؛ حلی، 1411: 209؛ خویی، 1410: 3/379) از دیگر راویانی هستند که هر یک چند روایت در کتاب عیون اخبار الرضا نوشته شیخ صدوق دارند (برای نمونه: ابنبابویه، 1378: 1/101 و 2/200 و 245 و 260 و 218).
گروهی از راویان روایات دلایل امامان (ع) نیز راویانی هستند که هرچند رجالیان درباره ضعف آنان متفق نیستند، اما میتوان تردیدهای جدی درباره آنها مطرح کرد و بسیاری از روایات معجزه امامان (ع) نیز از ایشان نقل شده است. از جمله این افراد ابراهیم بن هاشم از بزرگترین راویان حدیث شیعه و از فعالترین راویان احادیث دلایل امامان (ع) است (برای نمونه: کلینی، 1362: 1/477؛ ابنبابویه، 1378: 1/32 و 93 و 26 و 2/204 و 209 و 210 و 214 و 217 و 223 و 226 و 228 و 256 و 263) که با وجود روایات فراوانش هیچ کدام از رجالیان متقدم از الفاظ تعدیل درباره او استفاده نکرده و در اصطلاح او را توثیق نکردهاند (نجاشی، 1416: 16؛ طوسی، بیتا: 11؛ ابنداوود، 1383: 20؛ حلی، 1411: 4). اما بیشتر رجالیان متأخر با توجه به بزرگی مقام او در میان علمای شیعه و شواهد دیگر بر وثاقت او رأی دادهاند (خویی، 1410: 1/216؛ نمازی، 1412: 1/222-224). به هر ترتیب، برخی از فقها او را به عنوان راوی ممدوح، و روایاتش را حسن در نظر میگیرند (ربانی، 1389: 40). نجاشی در شرح حال او مینویسد: «انه اول من نشر حدیث کوفیین بقم» (نجاشی، 1416: 16). رجالیان این گفته را نوعی مدح برای ابراهیم بن هاشم به حساب آوردهاند. به این دلیل که قمیها در قبول روایات ائمه بسیار سختگیر بودند و اگر روایات ابراهیم بن هاشم را پذیرفتهاند بر وثاقتش اعتماد داشتهاند (بحرالعلوم، 1363: 1/464-462؛ خویی، 1410: 1/317-318). با این حال اگر سختگیری قمیها در خصوص عقاید غلوآمیز و در نقطه مقابل رواج اندیشهها و روایات غالیانه در کوفه آن دوران را در نظر بگیریم (جباری، 1379: 75-78؛ آقاجانی قناد، 1380: 89-90) و سپس این واقعیت را به یاد بیاوریم که ابراهیم بن هاشم از پرکارترین راویان در نقل احادیث دلایل امامان (ع) است میتوانیم در مدحبودن این جمله در حق ابراهیم بن هاشم تردید کنیم و آن را تذکری در تضعیف او به دلیل نشر روایاتی که قبلاً از طرف قمیها پذیرفتنی نبوده در نظر بگیریم و آن را نتیجه تغییری بدانیم که بهتدریج در موضع قمیها درباره نقل روایات مشکوک به غلو ایجاد شده بود (نک.: صفری فروشانی، 1384 الف: 35).
محمد بن خالد البرقی و احمد بن محمد بن خالد البرقی دیگر راویانی هستند که در ابتدای بسیاری از اسناد دلایل و معجزات امامان (ع) حضور دارند (برای نمونه: صفار، 1404: 339 و 399؛ ابنبابویه، 1378: 1/26 و 2/208 و 228) با اینکه نجاشی محمد بن خالد البرقی را در حدیث ضعیف دانسته و ابنغضائری او را به اعتماد به راویان ضعیف و نقل احادیث مرسل متهم کرده، شیخ طوسی او را ثقه دانسته است و در تعارض آرای نجاشی و طوسی رجالیان متأخر معمولاً به دلیل اینکه نجاشی تضعیف را متوجه خود محمد بن خالد نکرده رأی به وثاقت او دادهاند. درباره فرزندش احمد نیز همین صفات آورده شده است و منابع در عین حال که خودش را توثیق کردهاند به شیوه او در نقل احادیث از ضعفا، و اعتمادش به احادیث مرسل اشاره کردهاند (نجاشی، 1416: 76؛ طوسی، بیتا: 51؛ ابنغضائری، 1364: 39). احمد بن محمد بن خالد البرقی نیز از جمله افرادی بود که احمد بن محمد بن عیسی او را به اتهام غلو از شهر قم اخراج کرد. هرچند بعد از مدتی از کار خود پشیمان شد و او را به قم باز گرداند (ابنغضائری، 1364: 39؛ خویی، 1410: 2/261).
محمد بن عیسی بن عبید، معروف به الیقطینی، و عبیدی دیگر راوی مهم روایات دلایل امامان (ع) است (برای نمونه: ابنبابویه، 1378: 1/79 و 2/220 و 209 و 221). نظر علمای رجال درباره محمد بن عیسی بن عبید متفاوت است. نجاشی از او به نیکی یاد کرده و او را ثقه و جلیل دانسته است و این سخن ابنولید را نقل کرده است که «ما تفرد محمد بن عیسی من کتب یونس و حدیثه لا تعتمد علیه» (نجاشی، 1416: 333). همین سخن ابنولید دلیلی بوده برای اینکه شیخ طوسی در کتاب الفهرست او را بهصراحت تضعیف کند (طوسی، بیتا: 402) اما رجالیان متأخر، و از جمله آیتالله خویی، در این رأی شیخ طوسی مناقشه کردهاند و استثنای ابنولید را در حق روایات محمد بن عیسی از یونس دانستهاند، نه همه روایات محمد بن عیسی، و با توجه به قرائن دیگر حکم به وثاقت و صحت روایات محمد بن عیسی دادهاند (خویی، 1410: 17/116-120)، اما تضعیف شیخ طوسی درباره محمد بن عیسی بن عبید وجه دیگری هم دارد: شیخ طوسی بعد از بیان سخن ابنولید گفته است: «و قیل انه کان یذهب مذهب الغلاة» (همان). آیتالله خویی این سخن شیخ طوسی را نیز به دلیل مغایرت با گزارشهای دیگر از جمله گزارش نجاشی در بزرگی شأن محمد بن عیسی بن عبید، رد کرده است (خویی، 1410: 17/118).
مفضل بن عمر از دیگر راویان روایات معجزه امامان است که نامش در اسناد روایات پرتکرار، اما وثاقتش محل تردید است. نجاشی او را فاسدالمذهب و مضطربالحدیث دانسته و اشاره کرده است که او را خطابی دانستهاند (نجاشی، 1416: 416). ابنغضائری او را ضعیف و غالی و خطابی دانسته و تأکید میکند که غالیان روایات فراوانی ساختهاند و به او نسبت دادهاند (ابنغضائری، 1364: 87)، اما کشی، در اختیار معرفة الرجال، هم روایاتی در مدح او آورده و هم روایاتی با مضمون ذم او (کشی، 1348: 612-621). همین موضوع و نیز شواهدی دیگر از جمله اعتماد شیخ طوسی به او و مدح شیخ مفید درباره او و قطعینبودن قول به غالیبودنش، برخی از رجالیان متأخر، از جمله آیتالله خویی، را بر آن داشته تا در پایان بحثی مفصل درباره مفضل بن عمر، با صراحت او را موثق بدانند (خویی، 1410: 18/292-305؛ نمازی، 1412: 7/477-481).
سومین آسیب مهم روایات دلایل و معجزات و کرامات امامان مرسلبودن بسیاری از این روایات است. در بالا نوعی از ارسال در سند، که همان حذف کامل سند در منابع دلایلنگاری است، بررسی شد، اما گونه رایجی از ارسال در سند حذف یک یا دو نفر از میانه سلسله اسناد روایات است که گاهی به شکل جلی و با ذکر عباراتی مانند عن رجل، عمن ذکر، بعض اصحابنا و ... مشخص میشود و گاهی به شکل خفی و پنهان است و فقط با بررسی طبقات اسناد میتوان به آن پی برد (نک.: سبحانی، 1412: 95؛ مدیر شانهچی، 1386: 110؛ ربانی، 1389: 22-24؛ نفیسی، 1388: 153). بخش مهمی از روایات موجود درباره دلایل و کرامات امامان (ع) روایاتی مرسل است که بیشترش نیز ارسال جلی دارد (برای نمونه: صفار، 1404: 173 و 249 و 334 و 349 و 374؛ کلینی، 1362: 1/354 و 473 و 513؛ طوسی، 1348: 2/76 و 1/113؛ ابنبابویه، 1378: 1/154).
نتیجه
چنانکه در مقدمه این نوشتار آمد، آنچه نتایج این تحقیق به دست میدهد به هیچ وجه سخن آخر درباره روایات دلایل امامان (ع) نیست. آنچه در اینجا بررسی شده صرفاً نقد متون و راویان کتب دلایل بر اساس علم درایةالحدیث است. تا زمانی که این روایات از نظر محتوا و نیز از دیدگاههای دیگر، غیر از قواعد درایةالحدیث، بررسی و نقد نشود نمیتوان درباره کلیت روایات دلایل و کرامات امامان شیعه (ع) داوری کرد.
با وجود این، آنچه بر اساس نتایج این پژوهش آشکار میشود این است که بخش عمدهای از متون دلایلنگاری و روایی از نظر درایةالحدیث اشکال دارند. این روایات، که در طول قرون متمادی در منابع روایی شیعه جمعآوری شده، با وجود اهمیتی که از نظر اعتقادی برای شیعیان داشته هیچگاه بررسی سندی نشده است. نهتنها اعتقاد به اصل توانایی امامان (ع) برای انجامدادن افعال خارقالعاده، بلکه همچنین علاقه به گسترش این باور در میان تودههای شیعی، شاید به عنوان ابزاری در مقابل گروههای مخالف شیعه، عاملی در آسانگیری محدثان و پذیرش و نقل روایات بدون بررسی اسناد آنان بوده است.
بسیاری از راویانی که نقشی عمده در نقل روایات دلایل داشتهاند یا از گروه راویان ضعیف و متهم به غلو بودهاند، یا از راویانی که از نظر رجالی ناشناختهاند و بر وثاقتشان دلایل محکمی در دست نیست، یا تردیدهای مهمی درباره آنها وجود دارد. اگر از امکان جعلیبودن سند روایات صرف نظر کنیم، فراوانی حضور راویان ضعیف و مجهول در سند این روایات را باید نشانگر نقل فراوان روایات دلایل از سوی گروهی از راویان شیعه بدانیم که کمتر شناختهشده و محل رجوع بودند و جوامع علمی شیعه به آنها اعتماد داشتند؛ و همین گروه از راویان بیشترین علاقه را به نقل چنین روایاتی داشتهاند. با وجود این، باید در نظر داشت که ضعف سند روایات دلایل امامان (ع) متوجه همه روایات نیست و در میان انبوه روایات دلایل، بخشی از روایات نیز از صحت سند برخوردار است.
پینوشتها
[i]. این مقاله خلاصه نتایج پژوهشی است که بر روی حدود هفتصد روایت دلایل و کرامات امامان در پایاننامهای با مشخصات زیر صورت گرفت: متون و روایات دلایل و معجزات ائمه «امام صادق (ع) تا امام مهدی (عج)» در منابع شیعی قرن دوم تا پایان قرن ششم، پایاننامه کارشناسی ارشد، کامران محمدحسینی، استاد راهنما: اصغر قائدان؛ استاد مشاور: محمدصادق جمشیدی، دانشگاه پیام نور تهران- جنوب، بهمن 1390.
[ii]. درباره کتاب دلائل الامامة این نکته را باید متذکر شد که ناشناسبودن نویسنده آن تنها ضعف کتاب نیست بلکه بیشتر روایات آن به دلایل متعدد ضعیف است که نمونههای آن را در ادامه مقاله خواهیم دید.
[iii]. درباره معنای دقیق اصطلاح مجهول و نیز کاربرد آن نزد رجالیان اختلافهای بسیاری وجود دارد. در این پژوهش صرف نظر از جزئیات این اختلافات، واژه «مجهول» به طور کلی برای اشاره به راویانی استفاده شده که ثقهبودن یا نبودن آنها، به دلیل کمبود روایات یا تضاد نظر رجالیان، معلوم نیست (درباره معانی اصطلاح مجهول نک.: سبحانی، 1425، 121-122؛ جدیدینژاد، 1382: 147-148).
مراجع
ابن بابویه، محمد بن علی بن حسین (1378). عیون اخبار الرضا (ع)، تهران: نقش جهان.
ابن داوود، حسن بن علی (1383). رجال ابن داوود، تحقیق: جلالالدین حسینی، تهران: دانشگاه تهران.
ابنغضائری، احمد ابن حسین (1364). رجال ابن الغضائری، قم: مؤسسه اسماعیلیان.
انصاری، محمدرضا (1373). «طبری سوم و کتاب دلائل الامامة»، در: کیهان اندیشه، ش58، ص138-152.
آقاجانی قناد، علی (1380). «ابراهیم بن هاشم کوفی»، در: علوم حدیث، ش19، ص87-102.
بحر العلوم، سید محمدمهدی (1363). الفوائد الرجالیة، تهران: کتابخانه صادق.
بحرانی، هاشم (1413). مدینة معاجز الائمة الاثنی عشر و دلائل الحجج علی البشر، قم: مؤسسة المعارف الاسلامیة.
جباری، محمدرضا (1379). «شناخت و تحلیل مکتب حدیثی قم»، در: مجله دانشکده الاهیات و معارف اسلامی دانشگاه مشهد، ش49 و 50، ص57-80.
جدیدینژاد، محمدرضا (1382). معجم مصطلحات الرجال و الدرایة، قم: دار الحدیث.
حسین بن عبدالوهاب (بیتا). عیون المعجزات، قم: مکتبة الداوری.
حلی، حسن بن سلیمان (1421). مختصر بصائر الدرجات، قم: انتشارات جامعه مدرسین.
حلی، حسن بن یوسف (1411). رجال العلامة الحلی، قم: دار الذخائر.
حلی، حسن بن یوسف (1413). کشف المراد فی تصحیح الاعتقاد، قم: دفتر انتشارات اسلامی.
خدایاری، علینقی (1382). «گزارشی از سیر مباحث درایه در امامیه تا سده دهم هجری»، در: علوم حدیث، ش30، ص136-163.
الخصیبی، حسین بن حمدان (1419). هدایة الکبری، بیجا: البلاغ.
خویی، ابوالقاسم (1410). معجم رجال حدیث، قم: مرکز نشر آثار شیعه.
راوندی، قطب الدین (1409). الخرائج والجرائح، قم: مدرسة الامام المهدی.
ربانی، محمدحسن (1380). دانش درایة الحدیث، مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی.